به گزارش مجله خبری نگار، دهه ۶۰ و ۷۰ دوره طلایی برنامه سازی برای خود کودک به مثابه مخاطب بود و مخاطب کودک و نوجوان حتی گاهی بیشتر از بزرگسال جدی گرفته میشد. شاید آن زمان این ضرورت حس نمیشد که برای پدر و مادرها با محور کودکان برنامه سازی کنند. این دغدغه بیشتر در سینما بود و سینماگرانی، چون عباس کیارستمی در این زمینه کار کردند. اما در سالهای اخیر ضرورت سواد رسانه ای، آموزش و تربیت کودکان نسل z که بیش از پدر و مادرشان با تکنولوژی، گیم و محتوی اینترنتی بزرگ میشوند این زنگ خطر را به صدا درآورده که نیاز است پدر و مادرها درباره کودکانشان بیشتر بدانند، بیشتر دنیایشان را درک کنند و بهتر او را بشناسند تا بتوانند برای سلامت روان و آموزش و تربیت او درستتر قدم بردارند. کودک بخشی از آموزش هایش را دور از خانواده و در کنار همسالانش میبیند و در مهد و مدرسه با سبکهای مختلف زندگی آشنا میشود و اگر خانواده نتوانسته باشد ارتباط اولیه را با او برقرار کند یا اساسا فرزندش را بشناسد بخش مهمی از این ارتباط به کج فهمی و بیراهه میانجامد. رویکردی که جدیتر در برخی برنامههای تلویزیونی مثل «کودک شو» پیگیری میشود با این هدف که پدر و مادر را با فرزندش آشناتر کند. در این گزارش نگاهی داریم به «کودک شو» که در فصل ۶ و به تهیه کنندگی حسین ربانی غریبی با چالشهای عمدهای مواجه شد و اینکه چقدر به این هدف نزدیک شده است.
در کنار انواع کتابها و رسانهها و رویدادهایی که میتواند فرایند ارتباط با کودک و تربیت و جامعه پذیری را آموزش دهد تلویزیون همچنان یگانه رسانه قابل دسترس برای همگان است که میتواند این اصول آموزشی و تربیتی را به خانواده انتقال دهد.
برنامههایی که گاهی به صورت مستقیم و کاملا آموزشی و گاهی در فضای مسابقه و سرگرمی سعی دارند روی این نگاه مهم تاکید کنند.
«از مامان بگو» یکی از جدیترین این برنامهها بود که چند مادر با هر شغلی یا از هر قشری دور هم مینشستند و درباره تجربیات خود از نحوه تربیت فرزندانشان میگفتند. برنامه «اعجوبه ها» که ابتدا استعدادیابی کودکان بود به تدریج رویکرد خود را به سمت پررنگ کردن حضور والدین در برنامه برد تا بتواند به اهمیت ارتباط پدر و مادر با کودک جهت دهی کند. «کودک شو» جدیترین این برنامهها بوده است که از سال گذشته فصل ششم آن روی آنتن رفته است و البته دچار تغییراتی هم شد.
این برنامه که تقریبا در فصلهای اخیر دچار تکرار در بازیها شده بود با تغیرات عمده فصل ششم را روی آنتن برد. فصلی که پژمان بازغی جای خود را به ملیکا شریفی نیا داد و از لوکیشن تا بازیها و سوالات تغییرات عمدهای داشتند.
فارغ از کودک شو نیاز امروز تلویزیون ساخت چنین برنامههایی است آثاری که بتواند به صورت مستقل و متمرکزتر از آیتمهای روانشناسی برنامههای صبحگاهی و عصرگاهی سیما روی فرایندهای تربیتی کار کند.
کودک شو از بدو تولد و شکل گیری تا امروز که فصل ششم برنامه است تغییرات مختلفی به خود دیده است. برندی که امروز از آن حرف میزنیم روی یک تجربه چند ساله ایستاده است تجربهای که آزمون و خطاهای مختلفی داشته و ریسک این تجربهها بر کیفیت این برنامهثر گذاشته است. پژمان بازغی چند فصل با این برنامه همراه بود و البته مدتی هم از این برنامه دور ماند و حمید گودرزی جای او را گرفت. تغییری که چندان مثبت نبود و دوباره خود بازغی اجرا را بر عهده گرفت. کناره گیری از این برنامه و حضور ملکا شریفینیا از جمله چالشهای فصل جدید است و شاید هنوز هم مخاطب بزرگسال برنامه بیشتر دوست داشته باشد بازغی را در قامت اجرا ببیند.
انتخاب شریفی نیا هرچند با ریسک همراه بود، اما آنطور که عوامل در مصاحبهها بیان کردهاند به دلیل تجربههایش در حوزه کار کودک صورت گرفته است که از تصویرگری کتاب کودک تا همکاری با مجموعههای نمایشی در این حوزه مثل «محله گل و بلبل» و «بالشها» را در برمی گیرد.
شریفی نیا در برنامه هم تلاش دارد با کودک و خانوادهها ارتباط برقرار کند اینکه چقدر موفق است شاید هنوز به زمان نیاز دارد، اما نمیتوان منکر شد که او انرژی زیادی برای برنامه صرف میکند و اصلا شاید یکی از تفاوتهای او و بازغی اوراکت بودن او در مقابل بازغی باشد. اتفاقی که البته نیاز به کنترل بیشتری از سوی شریفینیا دارد و در لحظاتی از برنامه هیجان غالب شده بر او باعث نوسان در صدای او شده و این موضوع برای مخاطب چندان دلپذیر نیست.
بخشی از بازیهای کودک شو پس از چند فصل به تکرار رسیده بود و نیاز بود این برنامه تغییراتی ساختاری به خود بدهد. تم اصلی این برنامه که همان شناخت والدین از کودک است در فصل ششم، جدیتر پیگیری میشود، اما طراحی بازیها متفاوت شده و هیجانیتر شده است. به طور مثال درباره روابط فرزند با دوستانش یا فامیل سوال میشود و والدین باید جواب دهند و در صورتیکه پدر جواب اشتباه دهد از ارتفاع به پایین سقوط میکند.
در این فصل هرچند تلاش شده بازیها متنوعتر باشد، اما با این حال شاید نیاز است در این مجموعه بازیها به سرعت تغییر کنند تا مخاطب با آن همراه شود.
در یکی از آیتمها نیز شرکت کنندهها به صورت کششی پرتاب میشوند که پیش از این در تلویزیون نبوده است با این حال مشابه این آیتم در شبکه نمایش خانگی دیده شده است و برای برخی این ذهنیت را رقم زد که خلاقیتهای چندان بکری نداشته است.
در برنامههایی از جنس «کودک شو» محتوا اهمیت دارد و فرم باید در خدمت محتوا باشد. همه بازیهایی که طراحی میشود لازم است بتواند مضامین لازم را انتقال دهد و کودک شو میتوان گفت از پس این مهم تاحدودی برآمده است. ملیکا شریفی نیا در ابتدای حضور هر مهمان با آنها گپی دارد که در این گفتگوها نوعی ارتباط اولیه خانواده با فرزند و تجربههای آنها از تربیت کودک برای مخاطب بیان میشود در خلال برنامه هم بیان این تجربیات ادامه دارد و سپس با ادامه بازیهای متنوع است که در هر یک طی سوالات مختلف، براساس اصول تربیتی و روان شناسی، هم اطلاعات داده میشود و هم شرکت کننده و مخاطب در یک فرایند بازی و سرگرمی میتواند این اصول را بیاموزد.
در پایان ضروری است تا تاکید شود که ساخت برنامههایی از جنس «کودک شو» برای مخاطب کودک وظیفه سنگین و بزرگ تلویزیون در این برهوت تولید محتوا برای مخاطب کودک است. در واقع تلویزیون به عنوان گستردهترین و االبته ارزانترین رسانه جمعی با ساخت این قبیل برنامهها بر روی تعلیم و ترتیب یک نسل آیندهساز کشور سرمایهگذاری میکند. تلویزیونی که باید فرهنگساز باشد و بتواند خانوادهها را در امر تربیت کودکان و آینده سازان یاری کند و باید برای این نسل سرمایه گذاری کند.